چکیده
مهمترین عامل بی معنایی زندگی فراموشی نسبت خود با وجود است. این مطلب را می توان از منظر فلسفی و یا عرفانی مورد بحث قرار داد. این مقاله جهت دوم را بر عهده گرفته است. اما بر مبنای عرفان نظری درک نسبت آدمی با وجود بدون در نظر داشتن قوس نزول و صعود وجود ممکن نیست. در اینجا قوس نزول و صعود وجود صرفاًدر آن حد مورد اشاره یا تأمل قرار می گیرد که بتوان تصویری، هرچند به وسعت کوتاه این مقال،از نسبت آدمی با وجود به دست آورد.
کلید واژه ها:
معناداری زندگی،وجود،انسان، قوس نزول، قوس صعود، تجلی، وَلایت.
مدینة فاضله از آرمان تا واقعیت (2 )
بر مبنای
افلاطون، آگوستین، فارابی و بازخوانی آموزة خلافت در عرفان اسلامی
چکیده
بعد از تأمل گذشته در مقالة پیش[1] دربارة چهار مدینة مورد بحث، اینک می توان به نسبت یا قدر جامع این چهار مدینه اندیشه کرد. و مهم تر از آن دربارة هر چهار مدینه پرسش نمود که آیا یک قدر جامع برای هر چهار مدینه آن نیست که همه به شدت آرمانی اند و آیا آنها از مرزهای واقعیت بسیار دور نیستند؟ این مقاله نشان می دهد که این چهار مدینه، رؤیایی واوتوپیایی نمانده اند زیرا در دوره های بعد از خود تأثیرهای ژرف نهاده اند و نیز نشان می دهد که دغدغه های مدینه های افلاطون و آگوستین و فارابی، در مدینة اسلامی که در اینجا با رویکرد عرفانی تصویر می شود به طور احسن تأمین می شود.
کلید واژه ها
اتوپیا، مدینة فاضله، خلافت الهی، جامعة موعود، وَلایت، قرب.
1- مدینة فاضله از آرمان تا واقعیت (1)
مدینة فاضله از آرمان تا واقعیت (1 )
بر مبنای
افلاطون، آگوستین، فارابی و بازخوانی آموزة خلافت در عرفان اسلامی
چکیده
در آغاز، نظریه سیاسی افلاطون در پیوند با علم اخلاق و غرض اصلی وی در کتاب جمهوری، یعنی نظریة عدالت، مورد توجه قرار میگیرد. سپس به منشأ دولت و رابطه آن با تعلیم و تربیت از دیدگاه افلاطون نظر میشود. سپس بدست میآید که فلسفه اخلاق و سیاست درطرح افلاطونی به شدت درهم تنیدهاند. کتاب شهر خدای آگوستین بدنبال آن است که راه عضویت شهر دنیا را در شهر خدا پیدا نماید و درصدد است تا مرز دقیق این دو شهر را و همچنین رابطه آن دو را با هم و نیز اهداف شهر خدا را مشخص سازد. از همین روی دو مفهوم عدالت و صلح را به میان می آورد. فارابی در اندیشه سعادت جامعه به عنوان هدف اصلی است و مدینة فاضله که اندیشة دوم اوست وسیلهای برای آن هدف است. از آنجا که هدف اصلی وی سعادت است کانون توجه او رئیس مدینه است، هر چند به تبیین انواع مدینهها نیز پرداخته است. عرفان اسلامی نیز اعم از سنی و شیعی بر آموزه خلافت الهی انسان تأکید دارد، خلیفه مظهر اسم جامع الله و تدبیرگر ماسوا است. تلاش میشود با نگاهی نو ظرفیت موجود در این آموزه عرفانی در پرتو آرمان شهر موعود در اسلام و در کنار مدینة فاضله فارابی بازخوانی شده و از رویکرد فردی و درونی صرف خارج گشته و در استخدام طرح آرمان شهر اسلامی قرار گیرد. همچنین به طور عکس تلاش می شود تا مدینة فارابی نیز با حفظ جنبة اجتماعی خود بر مبنای نظریة خلافت در عرفان اسلامی باز خوانی گردد. آنگاه به طرحی (هرچند مانند فارابی معطوف به رئیس مدینه) دست یابیم که با هر دو نظریه در توافق قرار داشته باشد و بلکه دغدغههای افلاطون و آگوستین را نیز به طور احسن تأمین نماید. البته این طرح مانند فارابی متوقف در حد رئیس مدینه، نمی ماند و می تواند در پژوهش های متعدد از جهات دیگر نیز به تفصیل مورد بحث قرار گیرد. پرسش از قدر جامع این چهار مدینه و نسبت آنها با واقعیت از مجال این مقاله فراتر است و ناگزیر این پرسش ها در مقالة دیگر بررسی می شوند.
کلید واژهها:
عدالت، تربیت، شهرخدا، شهردنیا، صلح، سعادت، عقلفعال، خلافت الهی.
چکیده
در این مقاله رابطه و نسبت شیخ بهائی با میر داماد، میر فندرسکی و ملاصدرای شیرازی مورد نظر قرار می گیرد. مقصود از رابطه، تأمل بر جنبة رفتاری و منظور از نسبت تأمل بر مشرب ونوع تفکر است. البته سهم عمدة بحث بیشتر به جنبة دوم یعنی تأمل در نسبت اختصاص می یابد. چنانکه در همین جنبة دوم نیز بخش عمدة مباحث به نسبت شیخ بهائی با ملاصدرا اختصاص یافته است .
آنچه بین شیخ بهائی و دو معاصر وی میر داماد و میر فندرسکی نسبت و قرار کرده است چیزی جز سازه های مکتب اصفهان نیست و آنچه رابطة استادی و شاگردی شیخ بهائی و ملا صدرا را پر رنگ ساخته است بیشتر بعد تفسیری ملاصدرا است. زیرا ملاصدرا بعد تفسیری خویش را که در آثارش تجلی یافته است بیشتر از شیخ بهائی میراث گرفته است تا میر داماد.
کلید واژه ها:
شیخ بهائی، میر داماد، میر فندرسکی، صدرالمتألهین، سازه های مکتب اصفهان.
چکیده
در این مقاله در آغاز مؤلفه های مکتب فلسفی اصفهان مورد تأمل قرار می گیرد و سپس معنای حکمت تبیین می شود. آنگاه در گام سوم مؤلفه های مکتب فلسفی اصفهان بر مبنای توجه به آثار شیخ مورد جستجو قرار می گیرند و بالاخره در گام چهارم به میزان نفوذ سازه های این مکتب در شخصیت شیخ اشاره می شود. حاصل این گام های چهار گانه این خواهد بود که شیخ بهائی یکی از ارکان مهم در تأسیس آن مکتبی است که در عصر صفویه پدید آمد مکتبی که نقطة عطف در تاریخ فلسفة اسلامی به شمار می آید و به واسطة عده ای از پژوهشگران معاصر مکتب اصفهان نامیده شده است.
کلید واژه ها:
فلسفه، حکمت، کلام، عرفان، قرآن و حدیث، شیخ بهائی.
چکیده: کانت فیلسوف شهیر آلمانی قصدش از نقادی عقل آن بود که برای ایمان جای باز نماید. یعنی او مقصود از نقادی خود را کاری اثباتی قلمداد کرده است. آسیب شناسی و نقادی دموکراسی در این مقاله نیز برای آن است که دموکراسی را سلامت و بقا بخشد، نه آنکه آن را از دیده انداخته یا از اساس براندازد. ثمره دیگر این مقاله آن است که ما را با دنیای واقعی دموکراسی آشنا می سازد؛ هم دموکراسی در مقام تعریف و توصیف و هم آن دموکراسی موجود و محقق در عینیت گیتی. با آشنایی نخست «برد» و «کشش» دموکراسی را می شناسیم و در مجموع ممکن است با شناخت نیازمندیها و محدودیتهایش و نیز آسیبهای خارجی و دشمنانش، در جستجوی راهکارهای تکمیلی و تضمینی آن موفق تر باشیم.
چکیده
سیطره نظریه لیبرالدموکراسی در اندیشه سیاسی غرب معاصر، البته نه به لحاظ منطقی، آنچنان است که میتوان آن را سنت غالب در نظریه سیاسی غربی دانست. نفوذ آن بر اندیشههای برخی از ایدهآلیستها و عدم توسعة رقیب یکصد سالهاش، مارکسیسم، از جمله زمینههایی بوده است که گاه سبب گشته تا به عنوان پایان تاریخ قلمداد گردد. بحث و نظر در این نظام، هم به لحاظ سنت غالب بودنش در غرب امروزینه و هم از جهت داعیه جهانی داشتن و ادعای پیروزی تاریخی اهمیت بسیار دارد. فرانسیس فوکویاما در مقاله و کتاب خود دربارة پایان تاریخ، نظام لیبرالدموکراسی را، قاطعانه، پایان تاریخ، و نه پایان تاریخ سیاسی، قلمداد کردهاست. مقاله حاضر، عکس آنچه فوکویاما پنداشته است درصدد است، تا تناقض درونی این نظام را اثبات کرده و مشکلات نظری و عملی این نظریه را در مورد دو اصل دو قلوی آزادی و برابری ملموس سازد. و نشان دهد که چگونه دموکراسی به سود لیبرالیسم، و برابری به نفع آزادی فروکاسته شدهاند. و چگونه برابری، به سبب ناکفایتمندی لیبرالدموکراسی در تبیین حقوق، بیبهره از معیار و مبنایی برای توجیه خود، هماره، از ناحیه سنت غالب لیبرالیسم و فردگرایان اتمی، زیر بمباران بیمهری و انکار قرار داشته است.
واژههای کلیدی مقاله عبارت از لیبرالیسم، دموکراسی، کاپیتالیسم، حقوق، بیشینهسازینفع، فردگرایی اتمی، فردگرایی گسترش خواه، آزادی و برابری میباشد.
چکیده:
مقاله حاضر تحلیلی است همزاد و همدوش تتبع، بر شعار مردم سالاری دینی، و قدمی است کوچک در راستای دغدغه ای بزرگ، یعنی تعریف و تفسیر واژه هایی که شادکامانه شعار می گردند و به حلاوت تکرار می شوند و در اتمسفر جامعه سرگردان و منتظر می مانند تا آنکه روزی روزگاری یا با «علم سیاه» تفسیر یافته و بدان صورت نهادینه شوند، و یا به عدد نفوس از معانی الله بختی برخوردار گردند. قلم در اینجا چند رسالت را تعقیب کرده است نخست احصاء و تشخیص فهرست منابع، مبانی و مؤلفه های مردم سالاری دینی، دوم تعریف و تحلیل آنها، با توجه به آنچه در گفتمان دموکراسی و دین مقبول افتاده است.
سوم و از همه مهمتر که از آغاز تا فرجام مقاله وجهه همت بوده است ورود به عرصه متناقض نمای خداسالاری و مردم سالاری که لازمه این شعار است و ارائه تصویری با مرزبندی قابل قبول در هر دو گفتمان؛ به شکلی که هیچ یک از دو جزء این شعار به دیگری آسیب نرسانده و دست اندازی نکند و هر دو با سلامت اولیه خود، برجا و برقرار بمانند. و چهارم که در اهمیت کمتر از سوم نیست با توجه به ناسازیهای نظری و عملی دموکراسی و هشدارهایی که بر آن رفته، در هر فرصتی که دست داده است مقایسه هایی بین گونه اسلامی دموکراسی و گونه های غیردینی دموکراسی نیز انجام گرفته است تا هم امتیاز دموکراسی دینی بر سایه ی گونه ها نمودار گردد و هم راهکار و نسخه ی درمانی برای دردهای دموکراسی پیچیده شده باشد. و پنجم در خلال بحث کوشش شده تا برداشت های غلط از برخی منابع، مبانی یا مولفه های دموکراسی دینی طرح و نقد گردد. لازم به ذکر است که چنانچه تخته بندی دینی در مردم سالاری، مقصود به جد، باشد، باید انتظار مباحثی جدید و بدیع را داشت که شاید برای کسی که به مباحث تکراری و متعارف در گونه های غیر دینی، مانوس است غریب و نا مانوس نماید، اما در چنین مواقعی باید به خاطر داشت که موضوع بحث گونه ای جدید از دموکراسی است که مبتنی بر پایه های اسلامیت است.
چکیده :
در مورد رابطه علم و دین بعد از نظریه تعارض که مدتها در غرب مطرح بود نظریه های دیگری پدید آمد که برخی قائل به تمایز و برخی قائل به مکمل بودن آن دو نسبت به یکدیگر بودند . برای نظریه مکمل بودن آن دو نیز تقریرها و دیدگاههای گوناگونی وجود دارد . اینجا به یک تبیین در مورد مکمل بودن آن پرداخته شده است . در بخش نخست که بیشترین سهم به آن اختصاص یافته است یاریهای دین به علم و در بخش کوتاه دیگر یاری های علم به دین بررسی میشود . بخش نخست یاریهای دین به علم را در چهار قسمت تبیین
میسازد : مبارزه با موانع ، فراهم سازی زمینه، اعطاء پیشفرضهای عام و اعطاء پیشفرضهای خاص که مورد نیاز علم اند و علوم نه در آنها نظر کردهاند و نه در آنها نظر میتوانند کرد . از این چهار مورد سهم عمده کلام در دو قسمت اخیر خواهد بود . از پیشفرضهای عام پنج مورد مطرح گشته که از این قرارند : واقعیت داشتن طبیعت ، مثبت شمردن طبیعت ، قانونمندی آن ، وحدت رویه قوانین آن و قادر بودن آدمی به سیطره بر قوانین طبیعی سپس در مورد پیشفرضهای خاص مورد نیاز علوم انسانی که از سوی برخی ادیان به علم میتواند داده شود بحث میشود و در انتها، مجال کوتاه باقیمانده به یاری های علم به دین اختصاص یافته است .
کلید واژهها : علم ، دین ، پیشفرضهای عام ، پیشفرضهای ویژه .
In the case of the relationship between science and religion
after the diversity hypothesis that was mentioned in west for a long time , there were some more hypothesis that some of them believed in difference and some believed that they are supplementary to each other . For supplementary hypothesis , also there are different views and opinions . Here we have a study about being Supplementary . In the first part which has the most attention , assistances of religion to Science and in the other part assistances of science to religion will be studied . The first section devides the assistances of religion to science to four parts : combat with obstacles . preparing context , giving some general and specific views which are necessary for science and science hasn"t studied them and also can"t study them . Among these four points the major part of discussion is for the last two parts . Five points of general views which are mentioned are like these : reality of nature , having a positive attitude about nature , having special rules and unity of it"s rules and the ability of human kind for supremacy on natural rules , and then we will talk about necessary specific views for humam sciences that some of the religions can attribute them to science and in the last part we have assistances of science to religion .
چکیده
ایجاد و استمرار یک الگوی پیشرفت نوین در جهان امروز وامدار تامل جدی و مستمر در مبانی آن بویژه در نسبت و تعیین مواضع با الگوهای دیگر است. در اینجا هدف این است که ضرورت این تامل را از چند منظر دنبال کنیم؛ از منظرهای جهانی شدن، خلوص الگو از التقاط، الگو بودن الگو، اسلامیت، ایرانیت و مفهوم پیشرفت. به تناسب اسلامیت ناگزیر از تاملی در باب علوم انسانی می شویم . همچنین در خلال بحث راهکارهایی عملی برای تدوین الگو و مبانی آن و نیز برای اسلامی سازی علوم انسانی، به عنوان مهمترین منبع تدوین الگو، ارائه شده است.
کلید واژه ها: جهانی شدن، اسلامیت، ایرانیت، علوم انسانی، پیشرفت