چکیده
ارسطودر مواردی موضوع فلسفه اولی را موجود نامتحرک یا خدا دانسته و در موارد متعدد دیگر موضوع آن را موجود بماهوموجود شمرده است. آیا این دو موضع، دو باور ارسطوئی اصیل بوده و با هم قابل جمعاند یا باید دو موضع متناقض تلقی گردند که ارسطو از اولی به دوم عدول نموده است؟ ثمره فرض عدول به موضع دوم این است که خدا را نمیتوان وجود خواند و در نتیجه ما بعدالطبیعه و الهیات دو دانش مستقل می شوند در حالی که بنا به فرض عدم عدول یعنی بنا بر موضع نخست, ما بعد الطبیعه همان الهیات خواهد بود. راههایی که در اینجا برای حل مسئله مورد استفاده قرار میگیرد از این قراراند: تحقیق مسئله از منظر حکمت یا دانش مورد جستجو که خود حاوی دو راه جداگانه خواهد بود، سپس تحقیق بر مبنای معانی وجود نیز ادامه مییابد، تا سرانجام نتیجة تحقیق از این راه های گوناگون با یکدیگر مقایسه شود.
کلید واژهها: مقولات، وجود، جوهر، محرک نامتحرک نخستین، فعلیت، خدا.